خوش امدید
تش کِله: پخت و پز
«وَندِه»: بسیار سیر
راه نون: نان زمان کوچیدن مخلوطی از شکر و تخم مرغ
غزل سوار: مرحوم نادر کوهزادی
تلی کش: خاربر
چِکل سر: توالت و دستشویی
(مظهر آلودگی و کثیفی )
گوگ بنی عمه: دم بریده و ناقص
کِمه ی حبّا عمه:
ساده و بی آلایش
کُک: تیز رو
نوردی پروری: شاخ سری
زررودبار:دوغ
تَشون دَره: حمام و
تمیزی
چفت سر: خوردن کف روی شیر با دستان آلوده
دچل سنگ: مراد دَکِت
رشید: مربی اخلاق
چک چک و سیاه دانه و زرشک: رفتن میوه چینی
کوتر ته: لاغر و نحیف
چَبش: قبلاق و سرحال
مثل چک چک کالِه: فراوان، بسیار زیاد
امینی: قسم ِ وِرد زبان مردم که ردخور نداشت
شِله کَلِه: گنج و زر
امنیّه:ترس و وحشت
شلتونی: دوش طبیعی با
آب خنک و با صفا
آش دوغ: قوت و غذای غالب
سرچشمه: تفریح و صفا،
پیک نیک
مونگله: غذای خوشمزه و دوست داشتنی شکرانه بعد از درو
بینجستونِک: شفا و دوا
سنگ کروچ: دیواردور مِلک
آب دادن اسبان و الاغان سرخرمن: ترفندی برای
سواری خوردن
زیارت سر: امامزاده جعفر، سمبُل ایمان و احترام
غیر قابل وصف چمن: بازی و فوتبال
لوجیم: پنجره چوبی بدون شیشه
تندیر سر: نون گرم پنجه کش و خوشمزه
خرمن سر:خوشی و صفا و همدلی
مارمارکردن: خواندن و
صدا کردن گاوان مخصوصا گاو ماده شیر ده
گدوله:مکان آب خور حیوانات
عسعس: خواندن بزو
گوسفند برای دادن نمک
کیله: واحد وزن
استل سر: آب انبار
چِرامِزد:باج
لم چوخا: لباس گرم و زمستانی چوپانان
گوگ په:چراندن گوساله ها و حفاظت آنها
دازه: سوخت آتش زنه، جهت تسریع در روشن و شعله ور کردن آتش
لمه: فرش پشمی زیر پایی
جَرغاز: چوب های ریز و بسیار نازک جهت تسریع در روشن و شعله ور کردن
آتش
چایی و قیلنار: غذا بعد از کارخرمن،کروچ وشخم زدن جهت رفع خستگی
تَلی: مصالح دور
مِلک کله سر: کار و فعالیت مشترک و جمعی برای
پاک کردن جوی
چَرده: برش سرشاخه های درخت کَرچِب برای خوراک حیوانات
کَلِه:قله های کوچک و بعضا مرز بین روستاها
گُ بند سر: اِزال زدن
(شخم زدن )
دوک: صنایع دستی ریسنده گی محلی
ورزا: پَخمه و نفهم
کاتِّلوم: ریسنده ی دستی
مَنگو: لَش و منگ و بی دست و پا
اِزال:گاو آهن
غِرچه: پیمانه
اِسبه رو:آب شفا بخش روستای شلی
سنگ چشمه:گشایش روزه
و افطار نمودن
کاه گِل:بتون گلی
روتک: آب تنی
دستاب: توالت و دستشویی
مس کِلا: ظرف آب گیری
جوزِم:آسیاب دستی سنگی
کوپّا:حاصل زحمات یک ساله جهت درخواست برکت
زیادتر
کُش:کفش کف صاف پیران
جوتپ تپی: کاشتن گندم در ظروف و پرت کردن آن به
بالای کوپّا ها جهت درخواست برکت
چیک ورین:ختنه گر
دشتبان: حافظ کِشت و گندم عموم
هِمندی:دشت صاف و هموار
بَره زدن:دوشیدن بز و گوسفند
بِخواستی: دلدادگی و عاشقی
گُ خاسِه: مکان جمعی خوابیدن گاوان محل
خازِندی: خواستگاری
شیر پَزلَ لوه : دیگ مسی بزرگ
قِوا ره چاک بزِنن: الهی بمیری
و نه تَش ِ چه خبره: چقدر حرص و ولع دارد
تَ ،چِ خبره وره: چقر مست و بی حیا است
تِ نعش در بوره: ان شاء الله بمیری
مِ گَلی خاشک هاییته: بسیار تشنه شدم
کیجا دِم زنده و ریکا سم زنده: مرض از جانب دختر
است
گانگتِک:محل گرفتن آب شُرب
حله بَرن: عزا یت را
بخورم، بمیری
گفت بَزو:حرف بدش اورا گرفت و مشکل درست کرد
تِ ماتیمی بخورِم: غذای
مرگت را بخورم
کَچه: قاشق چوبی
خاش دعوی: شوخی و مزاح
گاله: بوته ها :
کِتِّرا: ملاقه ی چوبی
بِچّه: بزغاله
وشنا پُز:باد و بروت
چوبدار: خریدار گاو و گوشفند
پشده و بن ده: زمین های پشت محل و زیر محل
فِنی زِک: آب بینی
شِکمبه: گوشت های سرخ
شده ای ذخیره شده در پوست گاو و گوسفند برای استفاده ی طولانی مدت
زِک زِک: قطره قطره و کم کم
چچّی: خریدار مرغ و جوجه
دوری: بشقاب بزرگ غذاخوری
گِردِنی: وسایل زینتی آویزان شده در گردن زنان و
دختران محلی
موسی روگ: زردآلو
دندان اِشمار: سوسمار ی که در دل سنگها زندگی می
کرد
خاش: بوس
دِمِس: گوساله ی سه وچهار ساله
نِنگه: غبار کاه در حال خرمن کوبی
تَلِم: گوساله ی ماده ی سه و چهار ساله
لِفا:چوب دودهنه ی سر خرمن برای جدا کردن کاه و گندم
زلفینگ:قفل کردن در
زِلکا:میوه ریز و نرسیده ی سر درختی
مرداری: لاغر مردنی